
شمال
نمایش موقعیت منتماشای و زیبا
این اثر منحصربفرد مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد است که در 5 کیلومتری شرق ملایر و جاده ملایر- اراک در روستای گوراب قرار دارد. طبق بررسیهای باستانشناسی قدمت این تپه از دوره ایلخانی تا هزاره چهارم قبل از میلاد برمیگردد و در برنامه پژوهشی لایهنگاری تپه در سال 1385 که با انجام آزمایشات کربن 14 بر روی مواد آلی موجود انجام گرفت، قدمت لایههای تپه مشخص شد. نخستین لایه مربوط به هزاره پنج قبل از میلاد و دومین لایه مربوط به هزاره 6 و 7 میلادی است، سومین لایه به عصر برنز میرسد، پس از آن دوره تاریخی هخامنشی، اشکانی و ساسانی و از آن پس آثار دوره اسلامی را میتوان یافت که از اوایل اسلام دوره سلجوقی و ایلخانی را شامل میشود. قدیمیترین کتابی که نام گوراب در آن ذکر شده است، مجموعه «ویس و رامین» نوشته «فخرالدین اسعدگرگانی» است، خاطرنشان کرد: زمان و عوامل فرسایشی طبیعی و انسانی هنوز نتوانسته موجب از بین رفتن این تپه تاریخی شود و این تپه در تاریخ 24 اسفند سال 1353 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
با سلام البته به نظر فخرالدین اسعد کرکانی است که کرکان هم روستایی در ۵کیلومتری شمال ملایر است
یه جادبه عالی گردشگری که واقعا قدرشو نمیدونن
A great tourist route that is truly underappreciated.
نام منطقهای که این دژ در آن قرار دارد هم گوراب نام دارد چون در گذشته تمامی آبها و سیلابهای این منطقه و مناطق اطراف به آنجا روانه میشد و پس از مدتی به درون زمین نفوذ میکرد. گوراب یعنی جایی که آب در زمین فرو میرود.طبق بررسیهای باستانشناسی که در سال 1385 با آزمایش کربن 14 بر روی مواد آلی موجود در دژ انجام گرفت قدمت لایهها مشخص شد. اولین لایه متعلق به هزارهی پنج قبل از میلاد و دومین لایه متعلق به هزارهی 6 و 7 میلادی است و قدمت لایهی سوم به عصر برنز میرسد. پس از اینها آثاری را میتوان یافت که مربوط به دورهی هخامنشی، اشکانی و ساسانی و همچنین دورهی اسلامی هستند. که اشیای مربوط به دورهی اسلامی، اوایل اسلامِ دورهی سلجوقی و ایلخانی را شامل میشود.قدیمیترین کتابی که در آن نام گوراب برده شده، مجموعهی «ویس و رامین» اثر «فخرالدین اسعد گرگانی» است.
داره از بین میره و هیچ نظارتی نیست هیچ توضیحی نیست پر از سگ ولگرد
دژ گوراب ؛ دژی با ۷ هزار سال قدمت ... دژ گوراب مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد است که در ۷ کیلومتری شرق ملایر و محور ملایر - اراک در روستایی به همین نام قرار دارد. امروزه از این دژ جز دیوارهای آن، بنای بیشتری پیش چشم نیست و هنوز کاوش و حفاری در آن برقرار است تا اطلاعات بیشتری از دیگر مناطق آن به دست آید. ولی مسلم این که دژ گوراب، کاربرد نظامی و مسکونی داشته است. رویدادی که باعث اقبال و روی آوری به این دژ شد بر می گردد به اوایل سلطنت پهلوی اول. ماجرا از این قرار است: کشاورزی از اهالی روستای گوراب در هنگام شخم زدن زمین به قطعه یاقوت بزرگ سرخ رنگی بر می خورد و آن را پنهان می کند ولی خبر پیدا شدن این گنج گران بها از دید اهالی روستا دور نمی ماند و مردم برای یافتن گنج به زمین مرد کشاورز و دژ گوراب هجوم می آورند... همین امر حاکم منطقه را وا می دارد که موضوع را مورد بررسی قرار دهد. ماموران حاکم پس از جست و جو، قطعه یاقوت مذکور را می یابند و حاکم منطقه هم آن را برای دولت مرکزی می فرستد. در تهران زیبایی، بزرگی و منحصر به فردی یاقوت به قدری جلب توجه می کند و حساسیت شخص شاه را بر می انگیزد که شخصاً دستور پیگیری موضوع را به تیمورتاش وزیر دربار می دهد و او را به ملایر گسیل می دارد. تیمورتاش دستور شاه را انجام می دهد ولی چون شیء دیگری دستگیرش نمی شود، اهالی را از کندوکاو برحذر می دارد و پرونده را مختومه اعلام می کند. این موضوع تا دهه ی چهل خورشیدی مسکوت مانده بود تا این که دکتر جعفری باستان شناس و جامعه شناس، که از اهالی ملایر است به موضوع علاقمند می شود و دوباره باب پژوهش را در این باره می گشاید و برای یافتن هویت این یاقوت به اهتمام جدی دست می زند. ذکر این ماجرا در کتاب خواندنی او با عنوان «پلنگ» آمده است. اما به صورت فشرده نتایج حاصل از پژوهشهای ایشان بدین قرار است: دکتر جعفری و همکارانش پس از پیگیری مستمر و فرستادن یاقوت برای تحقیقات بیشتر به ایالات متحده و کشف رمز خط نوشته شده بر روی یاقوت بدین نتیجه می رسند که این یاقوت متعلق به بهرام گور ساسانی بوده است و یاقوتی بوده است که او بر گردن اسب نازنین خود می آویخته است. همکاران زمین شناس او بدین نتیجه می رسند که در حدود دو هزار سال پیش این ناحیه حالت باتلاقی و بیشه ای داشته است که مکان مناسبی برای حیات جانوران وحشی از قبیل گورخر و گراز بوده است و همین عامل به احتمال قریب به یقین بایستی بهرام گور را به این منطقه کشانیده باشد. همچنین در تاریخ آمده است که بهرام گور به هنگام شکار گورخر در بیشه ای ناپدید شده است ولی مورخان از ذکر مکان دقیق این واقعه، سخنی نگفته اند. همین عامل، احتمال درستی گفته های دکتر جعفری و همکارانش را بیشتر می کند که این یاقوت متعلق به بهرام گور ساسانی بوده و روستای گوراب همانگونه که از نامش پیداست شکارگاه بهرام بوده است. به احتمال زیاد روستای گوراب همان جایی است که بهرام گور ساسانی در آن به دنبال شکار رفت و دیگر باز نگشت. افزون بر ماجرای بهرام گور، سندی که اهمیت دژ گوراب را دو چندان می کند این است که، فخرالدین اسعد گرگانی شاعر معروف قرن پنجم هجری، همروزگار با طغرل بیک سلجوقی و سراینده ی شهیر منظومه ویس و رامین از دژ گوراب در اثر خود یاد کرده است. همین عامل باعث شده است که عده ای نام او را فخرالدین اسعد کـَرکانی بدانند. کـرکان نام دهی است در ۱۰ کیلومتری گوراب. عده ای بر این باورند که چون کرکان، روستای کوچک و نامشهوری بوده است، بعدها به جای اینکه فخرالدین اسعد را "کـَرکانی" بدانند، به اشتباه "گُرگانی" نامیده اند.
In Gorab; a 7,000-year-old fortress... In Gorab, it dates back to the 5th millennium BC, located 7 kilometers east of Malayer and on the Malayer-Arak axis in a village of the same name. Today, there is nothing more to see from this fortress except its walls, and excavations are still underway to obtain more information about its other areas. But it is certain that Gorab had military and residential use. The event that led to the popularity and attraction of this fortress dates back to the early Pahlavi dynasty. The story goes that a farmer from the village of Gorab came across a large red ruby while plowing the land and hid it, but the news of the discovery of this precious treasure did not go unnoticed by the villagers, and people rushed to the farmer's land and the Gorab fortress to find the treasure. This prompted the ruler of the region to investigate the matter. After searching, the governor's agents find the aforementioned piece of ruby, and the regional governor sends it to the central government. In Tehran, a great beauty andThe uniqueness of the ruby attracted so much attention and aroused the sensitivity of the king that he personally ordered the court minister Timurtash to follow up on the matter and sent him to Malayer. Timurtash carried out the king's order, but since he could not find anything else, he warned the people against digging and declared the case closed. This matter remained silent until the 1940s until Dr. Jafari, an archaeologist and sociologist from Malayer, became interested in the matter and reopened the research on this matter and made serious efforts to find the identity of this ruby. This incident is mentioned in his popular book titled "Leopard", but in summary, the results of his research are as follows: After continuous follow-up and sending the ruby to the United States for further research and discovering the code of the script written on the ruby, Dr. Jafari and his colleagues concluded that this ruby belonged to Bahram Gur of Sassanid and was the ruby that he hung around the neck of his beloved horse. His geologists colleagues conclude that inAbout two thousand years ago, this area was a swamp and a forest that was a suitable place for life and wild animals such as zebras and boars. This factor must have almost certainly drawn Bahram Gur to this area. It is also mentioned in history that Bahram Gur disappeared in the forest while hunting zebras, but historians have not mentioned the exact location of this incident. This factor increases the likelihood of the correctness of the statements of Dr. Jafari and his colleagues that this ruby belonged to Bahram Gur of Sassanid and that the village of Gorab, as its name suggests, was Bahram's hunting ground. Most likely, the village of Gorab is the same place where Bahram Gur of Sassanid went hunting and never returned. In addition to the story of Bahram Gur, another document that doubles the importance of the Gorab Fortress is that Fakhr al-Din Asad Gorgani, a famous poet of the 5th century AH, a contemporary of Tughral Beg Seljuk, and the famous composer of the poetry of Weiss and Ramin, mentioned the Gorab Fortress in his work. This factor has led some to consider his name as Fakhr al-Din Asad Gorgani. KerkanIt is a village 10 kilometers from Gorab. Some believe that because Kerkan was a small and infamous village, later, instead of considering Fakhr al-Din al-Asad as Gorkan, they mistakenly called him "Gorgani."
عالی بود
مکانی باستانی به نام گوراب به علت حمله اعراب به ایران بعدها به جوراب تغییر یافته! این منطقه را به این خاطر گوراب نامگذاری کردهاند که در گذشته تمامی آبها و سیلابهای مناطق اطراف پس از باران به آنجا روانه میشد و پس از مدت کمی در زمین فرو میرفت، به همین علت به این منطقه گوراب گفتند؛ یعنی جایی که آبها در زمین فرو میرود.
An ancient place called Gorab was later changed to Sorab due to the Arab invasion of Iran. This area was named Gorab because in the past, all the water and floods from the surrounding areas would flow there after rain and after a short time would sink into the ground. That is why this area was called Gorab; meaning the place where the water sinks into the ground.
تپه باستانی گوراب با بیش از 4 هزار سال قدمت که به قلعه بلنده هم معروفه.
The ancient hill of Gorab, over 4,000 years old, also known as the Tall Castle.
دژ تاریخی گوراب (مکانهای تاریخی) در استان همدان، شهرستان ملایر و بزرگراه اراک-ملایر واقع شده است. و از نظر موقعیت جغرافیایی در نزدیکی مسجد ابوالفضل، چلوکبابی خلیج فارس، پست بانک، بستنی کاکتوس و نان محلی چلسی قرار گرفته است. همچنین با توجه به نظراتی که کاربران در اپلیکیشن نشان به این مکان دادهاند میتوان گفت این مکان یکی از اماکن دیدنی و تاریخی خوب این منطقه میباشد.