با سلام من دیدگاه نمینویسم شکایت خودما مینویسم من ۳سال پیش شب تو خیابان با موتور حرکت میکردیم دوست رانندگی میکر ترسید موتور بگیرن فرار کرد ماشین کلانتری ۱۷ انداخت دنبالمون دوبار زدن بهمون خوردیم زمین تو بیمارستان کاشانی بردن بخیه درد بستری.فرداش گفتم چرا اینکارا کردی چرا زدید ناراحت شدن بعدام گفتن مواد روزمین پیدا کردن گزارش بدی بخواطر اینکه ناراحت شدن نوشتن من بخداوندی خدا بیگناه قاضی ۵سال زندانی داد بی گناه بی سابقه الان سه ساله گرفتار زندان زجر بی پولی شدم موتورما ندادن بیکار شدم نامزدم رفت چرا چون خواستم تو کلانتری از حق خودم دفاع کنم بخدا یه مأمورا گفت کاری میکنم که ۵ سال گرفتار بشی همونم شد اینارا گفتم که بدونید کاری از دستم بر نمیاد فقط سپردمشون به خدا.اینشالله روز خوشی نداشته باشن.من بیگناه بودم.خودشون خبر داشتن بی گناهم فقط بخواطر دفاع کردن از حقم ناراحت شدن.امیدوارم همیشه درگیر بیمارستان و مریضی باشن که زندگیما نابود کردن همه چیز نابود شد سابقه دارم کردن بیکارم کردن الانم نو غیبت زندانم عذا سرتا پاما گرفته داد دارم از بی فکرو غصه میخورم دیونه میشم پس این خدا کو کجاست اصلا وجود داره..
